استخاره کردند بد
آمد رفتند..!
اشک های من در روضه ات
از روی خجالت است..
پ.ن: گناه خجالت زده ام کرده
این شبها دلم دارد
به دایره حسین یا زینب می رود
پ.ن:
خارج از اینها نیست
اگر من را، تنها هم جهنم ببری، آنجا هم تو را
میخوانم.
پ.ن:
کاش عشق را نشان میدادی
تا این قدر با این کلمه بازی نکنیم..
پ.ن:
عشق را باید از عباس یاد گرفت
هوای دلم این روزها نفس گیر شده است
بدون تو.. !
پ.ن:
1.خدا از تو خبر دارد من بی خبر..
2.این دل همه جا می رود...
جمکران.قم.مشهد اما
کربلاست داغ این دل..
ای کاش اطلا
شام وجود نداشت...
از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:« بزرگترین مصیبت شما در سفر کربلا در کجا بود؟»
در پاسخ سه بار فرمود:« شام، شام، شام.»
و نیز فرمود:« ای کاش هرگز نگاهم به دمشق نمیافتاد.»
امام سجاد علیه السلام در روایتی فرمود:« در شام هفت مصیبت بر ما وارد شد که از آغاز اسارت تا آخر نظیرشان را ندیدیم:
۱- سربازان یزید ما را با شمشیرهای برهنه و نیزه ها احاطه کرده بودند و به ما سرنیزه میزدند.
۲- سرهای شهدا را در میان زنها گذاشتند. سر پدرم و عمویم، عباس، را در برابر چشم عمههایم، زینب و ام کلثوم، قرار دادند و سر برادرم، علی اکبر، و پسر عمویم، قاسم، را در برابر چشم سکینه و فاطمه. سربازان با سرها بازی می کردند؛ گاهی سرها به زمین می افتاد و زیر سم شتران می رفت.
۷- ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت. روزها از گرما و شبها از سرما در امان نبودیم و همواره از تشنگی و گرسنگی و ترس از مرگ در اضطراب به سر میبردیم.
منابع:
عنوان الکلام فشارکی، ص۱۱۸, ریاض الاحزان، ص۱۰۸, تذکرةالشهداء، ص۴۱۲