در راه مانده...

در راه مانده...
به زودی آدرس وبلاگ تبدیل می شود به
ebnolsabil.ir

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۲ مهر ۹۳، ۱۲:۱۶ - سید مرتضی
    ---

۴ مطلب با موضوع «نقدها» ثبت شده است



ببین چطور با غرور عکس بابا را گرفته و
با سربند "لبیک یاخمینی" مردانه ایستاده است.

کاش همه شهر پر می شد از این عکس ها... تا دخترکان شهر که خودشان را مردی می دانند از مردانگی شان خجالت بکشند و همان زن واقعی باشند همان زنی که وقتی امام با دیدن عکس چهار فرزند شهیدش میزند زیر گریه ، عکس ها را جمع کند و بگوید ، چهار پسرم را دادم تا اشک تو را نبینم ، سبز پوشان آزادی خواه اگر آزاد بودند مرد بودن را از این مادر یاد می گرفتند ، می فهمیدند بغض رهبر یعنی چه... اشک رهبر یعنی چه... ، باید شهر پر شود از این عکس ها تا دخترکانی که اشوه گری بازی هر روزشان شده ، یاد بگیرند که دختر ایرانی غرور دارد ، گفتم سینمای ما خراب است ، اما بعضی سکانس ها بی نظیرند ، فیلم "روز سوم" ، دشمن حمله کرده ، شهر در حال تصرف ، خواهر و برادری در خانه ، خواهر به علت شکستگی پا نمی تواند با برادرش برود ، برادر اسلحه در دست خواهر میگذارد ، نه برای جنگیدن نه... ، برای این که غرورش شکسته نشود.. برای این که عزت و عصمتش برایش به اندازه جانش اهمییت دارد ، اینجا هم غیرت خواهر زیباست و هم غیرت برادر ، این سکانس ها باید هرروز از تلویزیون پخش شود تا شاید بفهمند ، دختر ایرانی یعنی چه... ، تا شاید بدانند قیمت این عفت و پاکی چقدر است... تا شاید قدر گوهر حجاب را بدانند... گفتم حجاب یادم افتاد هفته های گذشته ، که بی شرمی بی حجابان شهر ، به ویروس هاری دچارشان کرد ، طوری که چادر از سر محجبه های شهر کشیدند و سیلی زیر گوششان زدند بخاطر حجاب ، حالا دارم شک می کنم همه آن 40 نفری که خانه علی را محاصره کرده بودند جنس مذکر باشند! ، باید همه شهر پر بشود از عکس سینه هایی که برای حفظ سیاهی چادر شکافته شدند ، باید عکس پیکرهای بی سر شهدا همه جای شهر نصب شود ، تا شاید بفهمند این ها سر دادند تا چادر از سر زنان پایین نیاید ، این جا غریب تر از حجاب چیز دیگری نیست! باید هیئت ها هر روز روضه ی حجاب بخوانند! ، باید هیئت عزاداران حجاب برپا کرد ، باید دسته ی عزاداری راه انداخت! ، وقتی گستاخی ها تا حد چادر از سر کشیدن پیش می رود ، باید هم عزاداری کرد ، وقتی امر به منکر و نهی از معروف جای امر به معروف و نهی از منکر را گرفته است باید هم اینگونه بنویسم و این گونه بگویم! ، اما نه... این آدم هایی که من می بینم ، از چشمان همت ها خجالت نخواهند کشید... اما باید شهر پر بشود از عکس شهدا تا فردا اگر سوال شد در جواب نگویند نمی دانستیم! یا به ما نگفتند... این شهر سیاه و سفید را باید با منظره های جنگ رنگی کرد ، کشیدن گل و باغ و بوته چه ثمری دارد؟ ، نگاه معصوم حسین فهمیده خودش بهشت است ، اصلا منظره های خیالی را بکشید اشکال ندارد ، شهر را پر از گل و بوته کنید اما میان این گل و سرسبزی های رویایی ، عکس شهدا را بکشید ، تا رویای گلستان در ذهن همه ، با نقش شهادت همراه باشد ، تا همه بفهمند رسیدن به این خوشی ها پول نمی خواهد ، قلبی می خواهد سرشار از محبت خدا... قلبی میخواهد تشنه دیدار... این روزهای شهر ، روزهای خوبی نیست... پسرها بی حجاب تر از دخترکان شهر شده اند... دخترکان دور افتاده از زنانگی شده اند... این روزها روزهای خوبی نیست... شاید حرف هایم خیلی ها را برنجاند ، اما عده ای هم سر به زیر برف کرده اند و فقط تعداد اذکارشان را می شمارند تا درقیامت خدایی ناکرده چیزی از حساب ثوابشان کسر نشود ، کجاست گلویی که مظلومیت اسلام را فریاد بزند؟ ، کجاست هنجره ای که در این شهر سیاه ، خنجر طعنه ها را به قیمت نهی از منکر و امر به معروف ، و به قیمت تکلیف الهی بخرد؟ ، حجره و مسجد و حسینیه نباید خانقاه بشود... کجاست کسی که از این چهار دیواری ها بیرون بیاید و تکلیفش را فقط خلاصه در حوزه و مسجد و هیئت نبیند؟ در همین هیئت قدمی کج میگذاری هزار ابروی درهم رفته می بینی ، اما آیا همان هزار ابرو در بازار شهر هم درهم می شوند؟! نرنجید از من که این دردهای من است... درد امروز من تکلیفی ست که در مرگ مغزی به سر می برد... این موجی ست که اگر بخواهیم در مقابلش سرمان را زیر برف کنیم ، ما را با خودش خواهد برد... و انقدر از همان طلبه ها ، مسجدی ها و هیئتی های اخمو دیده ایم که مثل کبک در بیرون از چهار دیواری خانقاه هایشان سر زیر برف بردند و عاقبتشان این شد که حال دارند موج سواری می کنند...! ستاره های خدا روی زمین کسانی هستند که هرروز خبر مجروح شدنشان را داریم می شنویم و هرروز خبر می آورند از شهدای امر به معروف ، به والله که مدافعان واقعی حریم اهل بیت این ها هستند... همین شهدای امر به معروف و نهی از منکر... هوای خوبی نیست... کاش می شد با عکس های شهدا ، شرمندگی را در این شهر تزریق کرد... اما صد حیف... صد حیف که نمی شود... از حرف های خط های بالا شرمنده ام... از این که خواستم در این کارخانه گناه ، عکس شهدا نصب باشد... کسی شرمنده این نگاه ها نمی شود... کسی شرمنده پیکرهای بی سر نمی شود... این روزها فقط باید دعا کرد برای ظهور آن حنجره ای که فریادش دل های مرده را زنده می کند... فقط باید دعا کرد برای فرج...
یعقوب کربلا
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۳۰ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۸ نظر

واژه "فرهنگ" در سینمای ما ، همان ابرویی ست که خیلی ها به بهانه ی درست کردنش چشمش را از کاسه در آوردند! ، به عنوان مثال در سال های اخیر شاهد ساخت فیلم هایی بوده ایم که در ظاهر موضوعی انتقادی از معضلات اخلاقی جامعه داشتند اما خود در اصل مروج فحشا و بی بند و باری بوده اند ، کارگردانی که قصد به چالش کشیدن یک موضوع غیراخلاقی را دارد ، ناخواسته و یا شاید هم با ظرافت تمام اصل موضوع را یعنی همان بی اخلاقی را در بین جوانان گسترش می دهد ، دغدغه های فیلم سازان امروز عوض شده و این کاملا روشن است ، فیلم ساز از این لذت می برد که تیتر خبرگزاری ها بشود فلان فیلم با انقدر فروش روزانه ، رکورد دار فروش شد! ، و این یعنی فیلم سازان ما امروز پولسازی برایشان بیشتر از فرهنگ سازی ارزش دارد ، و فیلم های تولیدی اخیر در سینما هم گواه این موضوع است ، کارگردان و یا تهیه کننده برای جذب مخاطب و در نتیجه سود بیشتر ، سرُم شهوت را به دست فیلمش وصل می کند تا با تحریک قوه جنسی جوانان و نوجوانان پایشان را به سینما باز کند و پای فیلم خودش بنشاند.

در فیلم های تولیدی در سینما همیشه پای یک رابطه در میان است ، رابطه ای ضرب دری یا... ، همیشه پای یک رابطه ی دختر و پسر در میان است ، در بعضی فیلم ها نا خواسته روش های ارتباط گیری با نامحرم توضیح داده می شود و این ها در ذهن مخاطبان نوجوان و جوانی که فیلم را می بیند می نشیند ، به عقیده من فیلم های داخلی بیشتر از فیلم های هالیوود اطلاعات جنسی جوانان ما را افزایش می دهند ، البته این رشد و اضافه شدن منفی مد نظر بنده است ، وقتی این زنگارها در آب زلال دل یک جوان نشست ، تنها فقط یک تکان کافی ست تا خودشان را نشان بدهند ، مثلا شما یک نوجوان خالیُ الذهن را فرض کنید ، وقتی یکسری داده ها از این فیلم ها گرفته ، حالا وقتی کنجکاو میشود بیشتر بداند ، یا روی می آورد به فیلم های زبان اصلی ، یا پای اینترنت تمامی سرچ هایش می شود مربوط به اطلاعات جنسی! و من همه این ها را در سینمایی می بینم که بجای فرهنگ سازی به فکر پول سازی است.

سینمای تشنه ما امروز در انتظار فیلم سازانی نشسته است که با ظرافت تمام در دل مردم نفوذ کند و فرهنگ ناب اسلامی را گسترش دهد نه فرهنگی که برگرفته از فرهنگ غرب است ، نه فرهنگی که عین بی فرهنگی ست ، سینمای امروز ما تشنه یک فیلمی ست که به دغدغه های مردم بپردازد و واقعا دغدغه های امروز مردم ما ، روابط دختر و پسر و یا مسائل خیانت و مسائل جنسی نیست!

به امید روزی که شاهد باشیم این قاطر فیلم سازی در کشور ما از لجن زاری که گیر کرده سالم بیرون بیاید و تمامی ناخالصی بارش از پالون کجش بیافتد و مثل امثال خودشیفته فراهانی در همان لجن زار دفن گردد.


حبیب یعقوب نژاد


منتشر شده در: رهیاب نیوز ، نقل قول ، مجاهدان مجازی ، حرف تو

یعقوب کربلا
۱۹ مرداد ۹۲ ، ۱۹:۱۷ موافقین ۱۶ مخالفین ۰ ۷۰ نظر
حجت الاسلام والمسلمین قرائتی در نامه ای خطاب به اهل سیاست می گوید:اگر دین از سیاست جدا بود، آن گونه که سکولارها می‌گویند، نباید انبیا و یارانشان کشته یا تبعید یا شکنجه می‌شدند.
یعقوب کربلا
۳۰ تیر ۹۲ ، ۱۳:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۶ نظر

این روزها دلم خیلی گرفته است دوست دارم پرواز کنم بروم... نمیدانم کجا....

شاید جایی که از این همه گناه دوری کرده باشم....

از این هوای خفه که پر از ریاء ، دروغ و وسوسه هاست...

از آدم هایی که دچار ویروس نفاق و از دوستانی که اسیر سوءظن ها هستند... 

از دنیایی که دیگر خدا کنار رفته و اهل بیت فراموش شده اند...

از دل هایی که زباله دان عشق های پوچ شده اند...

من با تمام بدی از این ها خسته ام... دوست دارم بروم... پرواز کنم...

تکلیف امروز برای من رفتن شده نه ماندن...

مثل حسن باقری ها که خدمت وظیفه را در میدان انقلاب دیدند نه در پادگان سربازی...

باید رفت...

این روزها درجه ی غبطه خوردن من حسابی بالا زده از خبرهایی که می رسد...

خبرهایی که تیترشان این است: بازهم کبوتری در سوریه پر کشید...

و امروز هم اوج این غبطه خوردن بود وقتی یک همشهری در سوریه پر کشید و صبح روی دستان مردم شهر راهی گلزار شهدا شد تا روی سنگ مزارش حک شود: شهید مهدی موسوی...

در این شهر هنوز هم آدم هایی هستند که حاضرند از همه دار و ندارشان برای اهل بیت حسین ع بگذرند...

این ها در همین مساجدی که ما نمازمی خوانیم ، در همین هیئت هایی که ما سینه می زنیم بزرگ شده اند... این غیرت را در پای روضه های عباس یاد گرفته اند... و در آخرهم ارباب برای خودش گلچینشان کرد...

منهم خسته از همه ی دردهایی که گفتم ، پرکشیدنی مثل سید مهدی می خواهم... من هم رهایی از بندها را می خواهم... من هم دوست دارم گلچین ارباب باشم...
سیدجان تو راه را به من نشان دادی و ثابت کردی دریچه های آسمان برای پرواز هنوز باز هستند...
حالا آرزوی من یک چیز است ، قدم بگذارم جایی که خون تو ریخته شد تا غیرتم را به رخ عالم بکشم...

یعقوب کربلا
۱۷ تیر ۹۲ ، ۱۵:۲۸ موافقین ۲۵ مخالفین ۰ ۹۵ نظر