یک روز برای ماندن زحمت میکشی
یک روز برای رفتن..
من و تو
میشویم
ما
پ.ن:
حقیقت ندارد
جای تو را
کسی
نتوانست
پر کند
تنهایی
هابیل و قابیل
یکی دنیا را شاه دید
و دیگری دنیا را راه دید
قفس بود
دل بستگی ها
گناه دست و پاهایت را می بند
روزها کوتاه ست
شبها یادت تو
بلندست..
یادی از زنگ فراق
رنگی از..
داد سکوت..!!
قلم م موقعه
نوشتن مغزش
کار نمیکند.!
دلش کار
میکند.
خودت را درک نکردی
و گرنه منتظر درک
دیگران نبودی.
فرصت با تو بودن مانند
ابری بود که گذشت.!
شاید دوری من و تو
از من. من بسازد.!