بزرگ ترین دورغ من به تو خدایا شد. توبه کردن
این شبها دلم دارد
به دایره حسین یا زینب می رود
پ.ن:
خارج از اینها نیست
اگر من را، تنها هم جهنم ببری، آنجا هم تو را
میخوانم.
پ.ن:
این شبها به دستانت ایمان
پیدا کردم..
مشکل به با همین دستهای شما حل میشود
دلم برای بعضی دعاها تنگ شده...
برای دعای کسی که از خیابان ردش می کردیم و دعایی می کرد...
یا کسی را که کمک می کردیم ، باری برایش جا به جا می کردیم و دعا می کرد...
الان نیاز دارم به آن دعاهای خیر...
این شبها دلم آواره شده...
به این در ان در میزند برای رسیدن به پرواز...
به هر کسی میرسم میگویم دعا کند برایم...
گره من به دستان رو به آسمان شما حل میشود
کاش عشق را نشان میدادی
تا این قدر با این کلمه بازی نکنیم..
پ.ن:
عشق را باید از عباس یاد گرفت
از وقتی بی محلی کردم به تو
شانه هایم دارد شکایت
می کند از من...
دلش تنگ شده برای اشک هایت...
پ.ن:
دل تو حرف دلم را خوب می داند...
مومن یه درجه ای دارد
و خدا دوست دارد
مومن به این درجات برسد
این روزها درجه ی غبطه خوردن من
رفته بالا...
پ.ن:
خدایا منم یک قاب عکس میخواهم که
رویش نوشته شده باشد شهید...
یک لحظه فکر کردیم
من برای تو هستم
تو برای من.
پ.ن:
همون لحظه خدا جدایی را در دلت انداخت..
از وقتی من را برای خودت خواستی
خدا جدایی را انتخاب کرد..
پ.ن: بیا برای خدا باشیم..