در راه مانده...

در راه مانده...
به زودی آدرس وبلاگ تبدیل می شود به
ebnolsabil.ir

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۲ مهر ۹۳، ۱۲:۱۶ - سید مرتضی
    ---

۵۱ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است


یعقوب کربلا
۰۹ شهریور ۹۲ ، ۰۵:۵۲ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۳ نظر
گهواره تکان میخورد

رجز گریه شش ماه که میگفت
 هنوز هم که هنوز هست
کسی هست کاری بکند

یعقوب کربلا
۰۷ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۴۶ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳ نظر
خدا در دل حسین 
نامید نام سقا را..

یعقوب کربلا
۰۷ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۴۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر

چشم های حسود

 تیری بود که به

قلب آسمان میخورد.


یعقوب کربلا
۰۷ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۲۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر
مشک سوراخ شد
آسمان چرا..؟
 بعض کرده



یعقوب کربلا
۰۷ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۱۶ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر
کربلا نمک سفرش
حر بود ..

یعقوب کربلا
۰۶ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۲۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۳ نظر

آدمی تا در جهان است در

تملک دلبستگی است

دلبستگی هستی آدم هست.!


عین صاد

یعقوب کربلا
۰۶ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۳۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴ نظر
عشق آسان نمود اول
ولی افتاد مشکل ها..


یعقوب کربلا
۰۶ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۳۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر

 

لازم نبود شیطان نشانه برود
خودش با پای خودش داخل دام افتاد

بی هدفی
یعقوب کربلا
۰۶ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۰۲ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۳ نظر


حالا که این خون سرخ را نمی پذیری

لااقل این دل سیاه را بپذیر
تا سنگی از سنگ فرش های حرمت باشد

پ.ن:
رفته رفته سخت خواهد شد دل بی مرحمت / سینه ای که دست رد خورده ست سندان می شود

یعقوب کربلا
ما مثل دو بال
برای پرواز به هم محتاجیم...


پ.ن:
رهایت که کنم ، سقوط من آغاز میشود...
یعقوب کربلا
یعقوب کربلا
۰۵ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۴۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴ نظر

محبت خدا در هوا هم هست

در صورتی که نفس هایت را

جانانه بکشی..!

یعقوب کربلا
۰۴ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۴۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

میان ماندن و نماندن

فاصله یک حرف هست


یعقوب کربلا
۰۴ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۳۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر
تمام ساعت های دنیا را
 دزدید برای اینکه
 معشوقه اش
پیرنشود.!
یعقوب کربلا
۰۴ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۳۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

دسته مادر بوسیدن

عبادت اعظم است..


یعقوب کربلا
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۰۶:۴۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

شبهای جمعه در روضه ات

اعتقادات ما زیاد میشود


حسین


یعقوب کربلا
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۰۶:۳۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

نان دنیا حب دنیا

باعث قاتل تو شد..


حسین

یعقوب کربلا
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۰۶:۲۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
توبه اشک آدم بسته
به اشک عاشور ست
..
یعقوب کربلا
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۰۶:۲۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

ببین چطور با غرور عکس بابا را گرفته و
با سربند "لبیک یاخمینی" مردانه ایستاده است.

کاش همه شهر پر می شد از این عکس ها... تا دخترکان شهر که خودشان را مردی می دانند از مردانگی شان خجالت بکشند و همان زن واقعی باشند همان زنی که وقتی امام با دیدن عکس چهار فرزند شهیدش میزند زیر گریه ، عکس ها را جمع کند و بگوید ، چهار پسرم را دادم تا اشک تو را نبینم ، سبز پوشان آزادی خواه اگر آزاد بودند مرد بودن را از این مادر یاد می گرفتند ، می فهمیدند بغض رهبر یعنی چه... اشک رهبر یعنی چه... ، باید شهر پر شود از این عکس ها تا دخترکانی که اشوه گری بازی هر روزشان شده ، یاد بگیرند که دختر ایرانی غرور دارد ، گفتم سینمای ما خراب است ، اما بعضی سکانس ها بی نظیرند ، فیلم "روز سوم" ، دشمن حمله کرده ، شهر در حال تصرف ، خواهر و برادری در خانه ، خواهر به علت شکستگی پا نمی تواند با برادرش برود ، برادر اسلحه در دست خواهر میگذارد ، نه برای جنگیدن نه... ، برای این که غرورش شکسته نشود.. برای این که عزت و عصمتش برایش به اندازه جانش اهمییت دارد ، اینجا هم غیرت خواهر زیباست و هم غیرت برادر ، این سکانس ها باید هرروز از تلویزیون پخش شود تا شاید بفهمند ، دختر ایرانی یعنی چه... ، تا شاید بدانند قیمت این عفت و پاکی چقدر است... تا شاید قدر گوهر حجاب را بدانند... گفتم حجاب یادم افتاد هفته های گذشته ، که بی شرمی بی حجابان شهر ، به ویروس هاری دچارشان کرد ، طوری که چادر از سر محجبه های شهر کشیدند و سیلی زیر گوششان زدند بخاطر حجاب ، حالا دارم شک می کنم همه آن 40 نفری که خانه علی را محاصره کرده بودند جنس مذکر باشند! ، باید همه شهر پر بشود از عکس سینه هایی که برای حفظ سیاهی چادر شکافته شدند ، باید عکس پیکرهای بی سر شهدا همه جای شهر نصب شود ، تا شاید بفهمند این ها سر دادند تا چادر از سر زنان پایین نیاید ، این جا غریب تر از حجاب چیز دیگری نیست! باید هیئت ها هر روز روضه ی حجاب بخوانند! ، باید هیئت عزاداران حجاب برپا کرد ، باید دسته ی عزاداری راه انداخت! ، وقتی گستاخی ها تا حد چادر از سر کشیدن پیش می رود ، باید هم عزاداری کرد ، وقتی امر به منکر و نهی از معروف جای امر به معروف و نهی از منکر را گرفته است باید هم اینگونه بنویسم و این گونه بگویم! ، اما نه... این آدم هایی که من می بینم ، از چشمان همت ها خجالت نخواهند کشید... اما باید شهر پر بشود از عکس شهدا تا فردا اگر سوال شد در جواب نگویند نمی دانستیم! یا به ما نگفتند... این شهر سیاه و سفید را باید با منظره های جنگ رنگی کرد ، کشیدن گل و باغ و بوته چه ثمری دارد؟ ، نگاه معصوم حسین فهمیده خودش بهشت است ، اصلا منظره های خیالی را بکشید اشکال ندارد ، شهر را پر از گل و بوته کنید اما میان این گل و سرسبزی های رویایی ، عکس شهدا را بکشید ، تا رویای گلستان در ذهن همه ، با نقش شهادت همراه باشد ، تا همه بفهمند رسیدن به این خوشی ها پول نمی خواهد ، قلبی می خواهد سرشار از محبت خدا... قلبی میخواهد تشنه دیدار... این روزهای شهر ، روزهای خوبی نیست... پسرها بی حجاب تر از دخترکان شهر شده اند... دخترکان دور افتاده از زنانگی شده اند... این روزها روزهای خوبی نیست... شاید حرف هایم خیلی ها را برنجاند ، اما عده ای هم سر به زیر برف کرده اند و فقط تعداد اذکارشان را می شمارند تا درقیامت خدایی ناکرده چیزی از حساب ثوابشان کسر نشود ، کجاست گلویی که مظلومیت اسلام را فریاد بزند؟ ، کجاست هنجره ای که در این شهر سیاه ، خنجر طعنه ها را به قیمت نهی از منکر و امر به معروف ، و به قیمت تکلیف الهی بخرد؟ ، حجره و مسجد و حسینیه نباید خانقاه بشود... کجاست کسی که از این چهار دیواری ها بیرون بیاید و تکلیفش را فقط خلاصه در حوزه و مسجد و هیئت نبیند؟ در همین هیئت قدمی کج میگذاری هزار ابروی درهم رفته می بینی ، اما آیا همان هزار ابرو در بازار شهر هم درهم می شوند؟! نرنجید از من که این دردهای من است... درد امروز من تکلیفی ست که در مرگ مغزی به سر می برد... این موجی ست که اگر بخواهیم در مقابلش سرمان را زیر برف کنیم ، ما را با خودش خواهد برد... و انقدر از همان طلبه ها ، مسجدی ها و هیئتی های اخمو دیده ایم که مثل کبک در بیرون از چهار دیواری خانقاه هایشان سر زیر برف بردند و عاقبتشان این شد که حال دارند موج سواری می کنند...! ستاره های خدا روی زمین کسانی هستند که هرروز خبر مجروح شدنشان را داریم می شنویم و هرروز خبر می آورند از شهدای امر به معروف ، به والله که مدافعان واقعی حریم اهل بیت این ها هستند... همین شهدای امر به معروف و نهی از منکر... هوای خوبی نیست... کاش می شد با عکس های شهدا ، شرمندگی را در این شهر تزریق کرد... اما صد حیف... صد حیف که نمی شود... از حرف های خط های بالا شرمنده ام... از این که خواستم در این کارخانه گناه ، عکس شهدا نصب باشد... کسی شرمنده این نگاه ها نمی شود... کسی شرمنده پیکرهای بی سر نمی شود... این روزها فقط باید دعا کرد برای ظهور آن حنجره ای که فریادش دل های مرده را زنده می کند... فقط باید دعا کرد برای فرج...
یعقوب کربلا
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۳۰ موافقین ۷ مخالفین ۰ ۲۸ نظر


این اشک ها از حسرتی کهنه می گویند
حسرتی مثل ، دیدن حرم...
یعقوب کربلا
۰۱ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۰۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹ نظر