در راه مانده...

در راه مانده...
به زودی آدرس وبلاگ تبدیل می شود به
ebnolsabil.ir

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
آخرین نظرات
  • ۱۲ مهر ۹۳، ۱۲:۱۶ - سید مرتضی
    ---

۸۹ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است


عکس هایم برایش شیرین

شده بود..

پ.ن:

خودم برایش تلخ شده بودم..!

یعقوب کربلا
۲۷ تیر ۹۲ ، ۰۳:۴۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

تحمل باید کرد این سختی ها  را

برای اینده بهتر..

پ.ن:

ندارد

یعقوب کربلا
۲۷ تیر ۹۲ ، ۰۳:۴۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر
اشتباه دلم این  بود
که برایش در نگذاشتم..
همه امدن جای تو را گرفتن.
من هم دل بستم..
پ.ن:شرمنده خدایا جای تو را به بقیه دادم..
یعقوب کربلا
۲۶ تیر ۹۲ ، ۰۹:۱۱ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۸ نظر

این ماه عالم شده برایت سجاده  

و افتاده اند به پایت

پ.ن:

دستی بر روی سر ما هم بکش.

خدایا


یعقوب کربلا
۲۶ تیر ۹۲ ، ۰۹:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

با گناهانم

خون خدا را به جوش آوردم..

پ.ن:

باز ماه رمضان دعوتم کرد

یعقوب کربلا
۲۶ تیر ۹۲ ، ۰۹:۰۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر
شده ام مثل شتر مرغی که بال و پر دارد
اما وزنش اجازه ی پریدن نمی دهد!


درد دل:
بال و پر دادی اما...
 با سنگینی گناه چه کنم؟
یعقوب کربلا
۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۷:۰۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۷ نظر

خدا احترام ما رو نگه داشت

ما احترام خدا رو نگه نداشتیم

پ.ن: خدا نعمت داد

ما شکر نعمت نکردیم

2:با گناه سوزاندیم نعمتها را..

فرسنگها دور شدیم

یعقوب کربلا
۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۷:۰۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر
صد شکر که بی روضه مناجات نکردم...
یعقوب کربلا
۲۵ تیر ۹۲ ، ۱۷:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر

شوق مناجات رانداشتم..

خودت دعوتم کردی

یعقوب کربلا
۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۶:۰۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۶ نظر
این روزها همه اش دارم گم می شوم
آدم ها مرا به تو نمی رسانند
پس بین روضه ها
خودت دستم را بگیر آقا...



یعقوب کربلا
۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۵:۵۸ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴ نظر

بی ادبی ست بگویم اقا ما را هم یادی کن

وقتی می دانم تو یاد ما بودی...

این من بودم که فراموشت کردم

از وقتی که با گناه در افتادم...

یعقوب کربلا
۲۵ تیر ۹۲ ، ۰۵:۳۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر
ببین دیگر اشکی نمانده
تا سیاهی های دل را بشویم...

پ.ن:
شب های قدر ، رزق محرم را می خواهم ، اشک...
یعقوب کربلا
۲۴ تیر ۹۲ ، ۲۱:۰۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹ نظر

این روزها دلم شور میزند

برای شب قدر

دستم خالی ست...

فقط کوله باری از گناه دارم

یعقوب کربلا
۲۴ تیر ۹۲ ، ۰۹:۰۲ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲ نظر

در همه چیز به خود کفایی رسیدم

 الا کنترل نفس... 


یعقوب کربلا
۲۳ تیر ۹۲ ، ۰۵:۲۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳ نظر
رشته های دلم را دست هر کسی سپردم...
الا خدا...
یعقوب کربلا
۲۲ تیر ۹۲ ، ۰۹:۱۰ موافقین ۶ مخالفین ۰ ۷ نظر

حرفی های دلم را برای هرکسی اشتراک گذاشتم

به غیر از خدا


یعقوب کربلا
۲۲ تیر ۹۲ ، ۰۹:۰۹ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۵ نظر
خود فروشی در بازار گناه را به
بندگی در درگاه خدا ترجیح دادیم.
یعقوب کربلا
۲۲ تیر ۹۲ ، ۰۹:۰۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر
هیئت
مکتب زینب (س) شناسی ماست
یعقوب کربلا
۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۹:۳۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

این شبها به دستانت پناه می برم..

تو برای من دعا کن

من برای تو..!


یعقوب کربلا
۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۸:۵۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر
نا امیدی بدترین دردی ست
که سراغ انسان ها می اید..

یعقوب کربلا
۲۱ تیر ۹۲ ، ۱۴:۳۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر


اصبغ بن نباته از یاران باوفاى حضرت على علیه السلام است ، او مى گوید: امیرالمؤ منین در زمین نجف نشسته بود که به اطرافیان خود فرمود:
چه کسى آنچه من مى بینم مى بیند؟ مردم گفتند، اى چشم بیناى خدا در میان بندگان خدا چه مى بینى ؟ فرمود:
شترى را مى بینم که جنازه اى را مى آورد و دو مرد که یکى از عقب و دیگرى از جلو آن حیوان را حرکت مى دهند و بعد از سه روز به نزد شما خواهند آمد!
بعد از سه روز همچنانکه حضرت خبر داده بود وارد شدند و پس از تحیت حضرت فرمود: شما کیستید؟ از کجا مى آئید و این جنازه کیست ؟ و براى چه آمده اید؟
گفتند: ما اهل یمن هستیم ، و این جنازه پدر ماست ، هنگام مرگ وصیت کرد که پس از غسل و کفن و نماز، مرا بر شترم بگذارید و در عراق در نیزار کوفه (نجف ) به خاک بسپارید.
حضرت فرمود: آیا از او پرسیدید چرا؟ گفتند: آرى ، جواب داد: چون در آن مکان مردى به خاک سپرده مى شود که اگر روز قیامت براى تمام اهل محشر شفاعت کند پذیرفته خواهد شد!
در این هنگام حضرت على علیه السلام از جا برخواست و فرمود:
راست گفت ، به خدا قسم که منم آن مرد.

بحار,جلد۳۱, ص ۳۵۷

یعقوب کربلا
۲۰ تیر ۹۲ ، ۱۸:۵۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۷ نظر

گاهی برای پیدا کردن راه

 باید گم شد.. 



 

یعقوب کربلا
۲۰ تیر ۹۲ ، ۱۸:۵۰ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر
دلم بدجور به دلت گره خورده...
دعای شب های قدر را هم از حالا آماده کرده ام
شب های قدر مکتوب می آورمش
 تا پدرت علی امضاء کند:
که همیشه با تو باشم
" حسین جان "

پ.ن:
1. دل من جذب آدم های اینجا شده
شب قدر دلم را از این آدم ها جدا کن و برای خودت بردار آقای من...
2. پسر فاطمه (س) ، خدا عشق را داد تا خرج تو کنیم...
یعقوب کربلا
۲۰ تیر ۹۲ ، ۰۶:۱۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۴ نظر

آغوش تو تنها پناه من است

وقتی از همه  خسته می شوم.. !


یعقوب کربلا
۱۹ تیر ۹۲ ، ۱۵:۴۷ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۵ نظر
دعا را واسطه قرار دادم برای
با هم ماندن..!
پ.ن: برای هم دیگر دعا کنید..
یعقوب کربلا
۱۹ تیر ۹۲ ، ۱۵:۱۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۵ نظر

هوای دلم این روزها نفس گیر شده است

بدون تو.. !

پ.ن:

1.خدا از تو خبر دارد من بی خبر..

2.این دل همه جا می رود...

جمکران.قم.مشهد اما

کربلاست داغ این دل..

یعقوب کربلا
۱۸ تیر ۹۲ ، ۱۸:۲۸ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۹ نظر
اینجا جای تو خالی ست..
بیا یک نماز شب با هم درد دل کنیم.!
جانماز هم آغوشمان..
یعقوب کربلا
۱۸ تیر ۹۲ ، ۱۷:۵۶ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۵ نظر

این روزها دلم خیلی گرفته است دوست دارم پرواز کنم بروم... نمیدانم کجا....

شاید جایی که از این همه گناه دوری کرده باشم....

از این هوای خفه که پر از ریاء ، دروغ و وسوسه هاست...

از آدم هایی که دچار ویروس نفاق و از دوستانی که اسیر سوءظن ها هستند... 

از دنیایی که دیگر خدا کنار رفته و اهل بیت فراموش شده اند...

از دل هایی که زباله دان عشق های پوچ شده اند...

من با تمام بدی از این ها خسته ام... دوست دارم بروم... پرواز کنم...

تکلیف امروز برای من رفتن شده نه ماندن...

مثل حسن باقری ها که خدمت وظیفه را در میدان انقلاب دیدند نه در پادگان سربازی...

باید رفت...

این روزها درجه ی غبطه خوردن من حسابی بالا زده از خبرهایی که می رسد...

خبرهایی که تیترشان این است: بازهم کبوتری در سوریه پر کشید...

و امروز هم اوج این غبطه خوردن بود وقتی یک همشهری در سوریه پر کشید و صبح روی دستان مردم شهر راهی گلزار شهدا شد تا روی سنگ مزارش حک شود: شهید مهدی موسوی...

در این شهر هنوز هم آدم هایی هستند که حاضرند از همه دار و ندارشان برای اهل بیت حسین ع بگذرند...

این ها در همین مساجدی که ما نمازمی خوانیم ، در همین هیئت هایی که ما سینه می زنیم بزرگ شده اند... این غیرت را در پای روضه های عباس یاد گرفته اند... و در آخرهم ارباب برای خودش گلچینشان کرد...

منهم خسته از همه ی دردهایی که گفتم ، پرکشیدنی مثل سید مهدی می خواهم... من هم رهایی از بندها را می خواهم... من هم دوست دارم گلچین ارباب باشم...
سیدجان تو راه را به من نشان دادی و ثابت کردی دریچه های آسمان برای پرواز هنوز باز هستند...
حالا آرزوی من یک چیز است ، قدم بگذارم جایی که خون تو ریخته شد تا غیرتم را به رخ عالم بکشم...

یعقوب کربلا
۱۷ تیر ۹۲ ، ۱۵:۲۸ موافقین ۲۵ مخالفین ۰ ۹۵ نظر

در خوبی های من ان قدر  بدی نهفته است که اگر عنایت حق

نبود..در هر لحظه هزار بار مایوس میشدم و از شدت فشار به جنون می رسیدم.!

 پ.ن: 

داستان های تربیتی (عین صاد)


یعقوب کربلا
۱۷ تیر ۹۲ ، ۱۴:۰۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴ نظر

... ما نشناختیم اهل بیت (ع) را!

حسرت این است: عمر گذشت نفهمیدیم چه داریم! گوهری داشتیم و نشناختیم و مردیم!

(حضرت آیت الله العظمى وحید خراسانى ) 

یعقوب کربلا
۱۶ تیر ۹۲ ، ۱۸:۲۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۸ نظر